Pages

Saturday, 30 October 2010

طوماربرخوانی (نقل) اندر زادن زال/ ورک شاپ نقالی

به نام خداوند جان و خرد/ کزین برتر اندیشه بر نگذرد

خداوند نام و خداوند جای/ خداوند روزی ده رهنمای

خداوند هست و خداوند نیست/ همه بندگانیم و ایزد یکی است

به موری دهد مالش نره شیر/ کند پشه بر پیل جنگی دِلیر

کنون پر شگفتی یکی داستان/ بپیوندم از گفته ی باستان

نگه کن که مر سام را روزگار/ چه بازی نمود ای پسر گوش دار

نبود ایچ فرزند مر سام را/ دلش بود جوینده ی کام را




همسر سام پریدخت باردار- سام از خوشحالی در پوست نمی گنجه- همسرش هرچی میخواست فراهم بود- بهترین میوه ها-شیرینیها-


خوراکها و بهترین نوشیدنی ها از می و شربت های گوارا. نه ماه و نه روز و نه ونه گذشت و پریدخت خانم بارِ شیشه بر زمین


گذاشت. اما این زمان سام در شهر نبود، در شکارگاه به شکار( ر ر ر ر ر ) یکی از بنده ها با اسپ خودشو رسوند به سام،


میخواست خودش این آگهی رو به پهلوان برسونه و مژدگانی بگیره. ( بازی سام برای رها کردن تیراما)بنده: دست نگه دارید


سرورم.( یا نقال میگوید یا انجام میدهد) از اسپ پیاده، دوان در برابر سام زانو زد. سام با شگفتی پرسید چه؟بنده: مژدگانی بده ای


خلوتی نافه گشای- که ز صحرای ختن آهوی مُشکین آمده.سام گفت کیسه ای زر به مرد بدهند( مرد کیسه را در پر شالش میگذارد)


و پرسش کرد، چه شده؟ بنده: یزدان پاک به شما فرزندی بخش . . .سام نگذاشت سخن مرد به پایان برسه دستور داد( کف کوفتن)

:اسپ، به چالاکی پرید پشت اسپ و تاخت سوی شهر. از دروازه آمد تو . سمت کاخ( با اشاره ی دست) رسید- نوای هلهله و شادی


از درون کاخ به گوش می رسید.از اسپ پرید پایین پله های کوشک پری بانو رو گرفت رفت بالا.ندیمه ی همسر سام که در ایوان


چشم به راه سام بود. نوزاد رو تندی پیچید درون یک پارچه ی حریر آمد به پیشواز. جهان پهلوان آمدن نور چشمتان خجسته باد. سام


بچه رو گرفت، کیسه ای زر به ندیمه بخشید.سام: (حرکت سام) یزدان پاک ترا سپاس، ندیمه؟ دختره یا پسر؟ ندیمه: پسر سرورم.

سام روی بچه رو زد کنار فرزندش رو ببینه،(خشکش میزنه) دید موی سر سپید، ابرو سپید، مژه سپید، روی چون گلِ سرخ.


به چهره چنان بود تابنده شید/ ولیکن همه موی بودش سپید

بگفتا که این نیست فرزند من/ مگر باشدش پور یک اهرمن( از اشعار فردوسی بزرگ نیست)

چو آیند و پرسند گردنکشان/ چه گویم از این بچه ی بد نشان

چه گویم که این بچه ی دیو چیست/ پلنگ دو رنگ است یا خود پری است

از این ننگ بگذارم ایران زمین/ نخواهم بر این بوم و بر آفرین


خشمگین، دژم، بچه رو روی زمین رها کرد و رفتپریدخت در بستر زایمان چشم به در دوخته همسرش بیاد، نوازشش کنه،چشم


روشنی ای، بوسه ای، چشم پریدخت به در، از سام خبری نشد.نیمه های شب سام دست و پای اسپش رو نمد پیچ کرد. آروم، آروم،


در اتاق پریدخت رو باز کرد. سکوت، پریدخت خواب- بچه تو گهواره- رفت جلو- بچه رو آروم بلند کرد و در آغوش کشید.

آهسته آهسته برگشت. سوار به اسپ از دروازه زد بیرون.بامداد، پریدخت بیدار، دل نگران که چرا هنوز سام بهش سری


نزده، سینه ها پر شیر، نشست روی تخت، دست به زیر چانه، نگاه به گهواره( حرکت شگفتی پریدخت از خالی بودن گهواره).


فریاد- شیون- گریه، ندیمه ها ریختن تو، چی شده مهین بانو، چی شده سرورمبچه ام، بچه ام، زبانش بند اومده. بیهوش- همه جای


کوشک و کاخ رو گشتند و نوزاد یافت می نشد. کنون بشنو از بچه، در آغوش پدر خواب نیمه های روز رسیدند به پای کوه در


بیابان، جهان پهلوان از اسپ پیاده- از آغوش جدا کرد، گذاشت به روی زمین- خورشید به تندی میتابد، سایه ی پدر بر فرزند-


پهلوان دشنه رو کشید- دیو زاده- پری زاده- دشنه بالا رفت و فرود اومد- یک لب خند به لب این بچه- دست و دل سام لرزید. مهر


پدر و فرزندی به جوش اومد. نتوانست بکند آنچه را میخواست. با خود اندیشید همین جا رهایش کنم برای جانوران درنده. از ترس


اینکه مبادا پشیمون بشه بدون نگاه به نوزاد سوار اسپ دور شد.



چنان پهلوان زاده ی بیگناه/ ندانست رنگ سپید از سیاه

پلنگش بُدی کاشکی مام و باب/ مگر سایه ای یافتی ز آفتاب

ز خاراش گهواره و دایه خاک/ تن از جامه دور و لب از شیر پاک

به گرد اندرش تیره خاک نژند/ به سر برش خورشید گشته بلند



آفتاب داغ و سوزان، بچه به روی شن و ماسه- گرسنه- تشنه- گریه آغاز کرد.در نوک البرز کوه- سیمرغ تو لونه نشسته. جوجه


هاش جیغ و داد- گرسنه، خوراک میخوان



چو سیمرغ را بچه شد گرسنه/ به پرواز بر شد بلند از بنه


در نیلگون فلک نیم فرسنگ به نیم فرسنگ سایه ی بال سیمرغ از پهنه ی اسمان نگاهی کرد به دشت تا شاید خوراکی بی یابد. چشم تیز بینش جنبنده ای رو دید

یکی شیر خواره خروشنده دید/ زمین همچو دریای جوشنده دید

زمانی سر انگشت را می مکید/ زمانی خروشیدنی می کشید.

شیرجه اومد پایین، تن پوش نوزاد رو به چنگ گرفت و پرواز- به البرز کوه- بچه رو گذاشت به لونه، جوجه ها یورش بردند برای

خوردن،


به سیمرغ آمد ندایی پدید/ که ای مرغ فرخنده ی پاک دید

نگه دار این کودک شیر خوار/ کزاو شیر مردی آید به بار

نگه کرد سیمرغ با بچه گان/ بدان خرد، خون از دو دیده چکان

شگفتی، بر و بر فکندند مهر/ بماندند، خیره بدان خوب چهر

شکاری که نازکترآن بر گزید/که بی شیر مهمان، همی خون مزید

این بچه بزرگ و بزرگ و بزرگتر شد.

چو آن کودک خرد پر مایه گشت/ بر آن کوه بر روزگاری گذشت

یکی مرد شد چون یکی زاد سرو/ برش کوه سیمین، میانش چو غرو

نشانش پراکنده شد در جهان/ بد و نیک هرگز نماند نهان

همه ی مردم شهر سخن از زال مردی میگفتند. جوانی زیبا که گهگاهی کنار کوه دیده بودندش. این سَخُن ها به گوش سام هم میرسید.

در دل اندیشه کرد: شاید پور من باشد این زال. نه، نه، من اونو تنها و بی پناه در پای کوه رهایش کردم. نه او نمی تواند باشد.زنده

نمانده است. اما... اما به روی وبه سال به فرزند من مانند است. نه، نه اندیشه مکن، کرکسها از کسی و چیزی نمیگذرند.شبی به

خواب سروش مژده ی پیدا شدن پورش را بدو داد- بیدار- موبدان. موبدان آمدند. جهان پهلوان خواب بگفت و پاسخش آوردند.

هر آن کس که بودند، پیر و جوان/ زبان بر گشادند، بر پَهلَوان

که بر سنگ و بر خاک، شیر و پلنگ/ چه ماهی به دریا درون با نهنگ

همه بچه را پروراننده اند/ ستایش به یزدان رساننده اند

ترا دایه، گر مرغ شاید همی/ پس این پهلوانی چه باید همی

تو پیمان نیکی دهش بشکنی/ چنان بی گنه بچه را بفکنی

به یزدان کنون سوی پوزش گرای/ که اویست بر نیکویی رهنمای


اگر سپیدی مو زشت است و اهریمنی، تو نیز موی سر و ریش و سبیلت سپید است، آیا اهریمنی؟ باید از تو بیزار بود و ترا در کوه و


بیابان رها کرد؟ پند ما گیر و به دنبال پورت برو اورا بیاب و دلش به دست آر دکه رای دادار نیز چنین است.جهان پهلوان ایران


ویج با تنی چند راه افتادند سوی کوه. سیمرغ دانا دانست که پدر در پی پور آمده. سیمرغ زال را گفت: زمان جدایی ما رسیده تو باید


بروی، پدرت سرافراز مهان در جستجوی توست. بنشین بر پشت من تا نزد پدرت سام یل ببرم. دستان گفت مگر از من سیر شدی


که مرا از خود میرانی؟


نشیم تو رخشنده گاه من است/ دو پرّ توفرّ کلاه من است

چنین دا د پاسخ که گر تاج و گاه/ ببینی و رسم کیانی کلاه

مگر کاین نشیمت نیاید به کار/ یکی آزمایش، کن از روزگار

گرت هیچ سختی به روی آورند/ ور از نیک و بد گفتگو آورند

بر آتش برافکن یکی پرّ من/ ببینی هم اندر زمان فرّ من

فرامش نکن مهر دایه ز دل/ که در دل مرا مهر تو دلگُسل

دلش کرد پدرام و بر داشتش/ گُرازان به ابر اندر افراشتش

به پروازش، آورد نزد پدر رسیده/ به زیر برش، موی سر

تنش پیلوار و به رخ چون بهار/ پدر چون بدیدش بنالید زار


سام باچشمانی اشکبار فرزند را به آغوش کشید و سراپای پور دلبندش رو بوسه باران کرد، سپس از سیمرغ سپاسگزاری کرد

وآفرینها برو خواند. زال هم بوسه ای بر بالهای سیمرغ نهاد و با داغ دل از یکدگر جدا شدند.


تنش را یکی پهلوانی قبای/ بپوشید و از کوه بگذارد پای

سپه یکسره پیش سام آمدند/ گشاده دل و شاد کام آمدند

خرو شیدن کوس با کرّه نای/ همان زنگ و زرین و هندی دَرای

به شادی به شهر اندرون آمدند/ ابا پهلوانی، فزون آمدند









ساقی عقیلی ( نداآفرید) برخوانی ( نقل) زال خانه ی هنرمندان، نخستین جشن بازیگر


ساقی عقیلی ( نداآفرید) برخوانی ( نقل) رم، ایتالیا



راهنما:

شید= روشنی
نازک تن= ناز پروده و نازک بدن
دژم= پژمان و اندهگین
گردن کشان= کنایه از مردمان دلیر و شجاع و نترس
نژند= اندوهگین
بنه= خانه و جا
مزید= مصدر مرخم از مزیدن به معنی مکیدن
نشیم= جا و مکان نشستن
رخشنده= رخشان، تابان
پدرام= در اینجا به معنای آرام است
پیلوار= پیل آسا، فیل سان، به مانند پیل
کوس= سازی رزمی، دمیدن باد پیاپی
کره نای= شیپور، بوق

یک نکته: آموزش برخوانی (نقالی) در وبلاگ شماره دو گروه نقالی مدرن به نشانی زیر:

Friday, 28 May 2010

Business.Neda-afarid's Performance

در اعتراض به تبادل قاتل بختیار با دختر فرانسوی
نقلی در رابطه با معاوضه ی دختر فرانسوی و قاتل بختیار

http://www.youtube.com/watch?v=lGnRUFRUsTQ

نکته: آموزش برخوانی (نقالی) در وبلاگ شماره دو گروه نقالی مدرن به نشانی زیر:



http://womensnaghali2.blogspot.com/2010/03/1.html

Sunday, 23 May 2010

THE FIRST FEMALE NARRATOR A BIG LIE

For those interested in literature and the art of the ancient Iran and in particular the storytelling the phrase “the first female narrator” is false. Ali Farhadpour, a theatre specialist and a researcher in an interview with Deutsche Welle, regarded the use of this term as a historic lie.

Historically speaking, storytelling has not been limited to men who recited the stories of “the Letter of Kings” (Shahnameh) of the poet Ferdowsi accompanied with music and rhythmic movements. Ali Farhadpour names the first female narrator as Azadeh, the court musician of King “Bahram-e Goor” of Sassanid dynasty. There were others, for example, Somieh the Narrator of Shahname, the sister of Saladin Ayoubi, Ferdowsi’s wife, and also the daughter of Mullah Sadra, Mullah Fatemeh Naghal during the reign of Karimkhan-e Zand and the Mentor Belghis. Farhadpour criticises the use of the first narrator of Shahnameh in these days. This theatre expert describes the features of today’s female narrators as well.

Deutsche Welle:

Mr Farhadpour, in your opinion how do you define Shahnameh narration (Naghali in Persian-translator) and what is the history of it?

Ali Farhadpour

As Bahram Bayzaei has stated, narration of events in the pre-Islamic Iran has been a storytelling accompanied with music by one musical instrument and after the advent of Islam, because the music had been banned, what remained was the narration of the story. According to Feraydoon Jonaydi and Ebrahim Bastani Parizi the use of words “Naghal” (Narrator-Translator) and “Naghali” (narration-translator) are traced to the Safavids era.

According to Bayzaei and other scholars, “Naghali” was also recognised by other terms such as: “Khonyagary” (music playing), “Rameshgary” (minstrelsy) , “Ghavali”(quotation), “Maddahi” (Praising), “Marekehgiri” (crowd entertaining) and “Vagooyeh” (reciting). Naghali encapsulate all of these terms. Emergence of narration must have been since human being started talking and the first female or first male narrator are not known either.

Deutsche Welle:

In some articles on narration, other than talking about male narrators or female narrators are also mentioned and at times refer to a female narrator as “the first”. Do you think this terminology is right?

Ali Farhadpour

This term is an insult to the History of Iran and the female narrators who have been doing narration in the past; as it is impossible to pinpoint the first male or first female narrators. According to my observation, for the first time in a gathering, Ms Shirin Emami was introduced as the first female narrator and then five female narrators were introduced as the first female narrator of Iran. Unfortunately, this has distributed widely into the media both within and outside the country. In the Conference on Iran and research into Shahnameh (the letter of kings) this terms has been used and a film was made on the first female narrator of Iran. I have a research report on “the first female narrator, the history of the big lie) and I have written there that the widespread term of “the first female narrator” is due to the enormity of the lie.

Deutsche Welle:

What do you mean by that?

Ali Farhadpour

I mean that having regard to the fact that narration is going back to pre-historic era, and at that time there was no script developed, therefore there is no record of the male or female narrators and it is impossible to say who the first male narrator of Iran is or who is the first female narrator.

It is possible to qualify by saying the first narrator whose name is mentioned in the history was Azadeh, the court musician of King Bahram-e Goor of the Sassanid Dynasty. After her, there were other important women in the Iranian history; like Somieh the Shahnameh Reader, Sister of Saladin Ayoubi, the wife of Ferdowsi, who is the first female narrator of Shahnameh; daughter of mullah Sadra, Mullah Fatemeh Naghal, during Karimkhan-e Zand dynasty; and Mentor Belghis: and pre and post- Islamic Republic narrators.

Deutsche Welle:

Can you name the contemporary narrators?

Ali Farhadpour

Nowadays many women do narration. Examples are Ms Fatemeh Habibi Zad (Gordafarid), Ms Saghi Aghili (Neda-afarid) who mixes the narration with image making and body movements; Ms Marjan Sadeghi, Ms Shirin Emami, Ms Mina Saremi and also Ms Aram Ghasemi who has mixed the narration with technology.

Amongst the most important male narrators, we can name Mentor Vali-ollah Torabi who in terms of articulation and image making has an important role in the introduction and advancement of the current narration; Mentor Seyed Mostafa Saeidi whose narrative is mostly rhetorical, and provoke in the audience feelings and thoughts; and Mentor Davood Fathali Baygi whose narration is mixed with a type of emotional game.

Deutsche Welle:

What are the features of female narration?

Ali Farhadpour

It is possible to say that the male narrators just talk; because of the paternalistic nature of Iran and the world, they can have a more presence in society both in Iran and in the world. A major other difference is in the style of narration in which men use their body language more strongly.

Female narrator on the contrary can do the job but much less, particularly so, in Iran. Another distinctive feature is the sound of narration; men narrate with a bass tone and female narrators articulate with female voice and shrill tone.

Deutsche Welle:

With your experience as a scholar and witnessing the narration by male and female narrators, in your opinion, is there any difference in what women choose from Shahnameh to narrate and what men select to do so? Do female narrators emphasise on a particular part of Shahnameh or not?

Ali Farhadpour

You have noted a particularly excellent issue: the difference do exist and when women learn the narrative scrolls from their mentors, or copy from books, when compared to male narrators, pick up the more sensitive, more emotional and more subtle parts and can be said more attractive part of Shahnameh.

Deutsche Welle:

In today’s world and the advent of modern media facilities, like the internet, do you think narration has still a part to play?

Ali Farhadpour

This is an important question. In my view, narration can be made up to date as theatre is done; in a way that can be filmed with cameras and record the voice and disseminate around the world for people with disability, the blind and so on. Narration can have social application and even for teaching at schools and many concepts can be taught through narration.

These are the points that narration can use so that it can be made up to date in the contemporary world and to improve and better presented and progress forward.

Deutsche Welle:

Mr Farhadpour, my last question relates to you personally. What happened that you became interested in narration and female narration and what are you engaged at the moment in this regard?

Ali Farhadpour

During my time at the university, I was working on the history of theatre in Iran and attended many conferences on narration and the history of Iran. After several years of research, I wrote articles on narration, history of narration and the history of female narrators.

At present, having a Master’s degree in theatre conducting I am engaged in research into the expansion of narration in the world. This expansion is facilitated through the formation of a group called “the Modern Narration Group”.

“The Modern Narration Group” has a series of production similar to pedagogy theatre (that is well recognised in Germany). At the same time it cooperates with other agencies and a series of pictorial narration is produced with voices from different languages so that people (children and adults alike) can enjoy them. Over all, this Group is trying in an endeavour to introduce narration and making it up to date on the basis of theatre and the contemporary modern art.

Interview by: Shirin Jazayeri

Scribe: Bahman Mehrdad

………………………………………….....

Translator: Dr. Hossein Riazi

Thanks for: Nima Ghanbarzadeh

Source:

Deutsche Welle

http://www.dw-world.de/dw/article/0,,5501278,00.html

http://www.dw-world.de/dw/article/0,,5476709,00.html

Sunday, 25 April 2010

زنان و نقالی مدرن ( مادران یک تولد )












زنان و نقالی مدرن
زنان در تاریخ ایران همواره آماج تهمت ها، تحقیرها و تجاوزها بوده اند. در هزار و یک شب داستان های بسیاری درباره ی مکر زنان دیده می شود و به راستی در هزاره ی تاریک ضحاکان، زنانی چون شهرزاد می توانند پا به میدان نهاده و توانایی ها و ویژگی های یک زن را به طور واقع بینانه به جامعه نشان دهند.
تاریخ ایران شهرزاد های بسیاری را به خود دیده است که نه تنها مقام راستین زن را معرفی و اثبات کرده اند،دلاوری های زنان و مردان ایران را برای کودکان خود نقالی کرده اند بلکه در زندگی خود حماسه آفریده اند و حماسه آفرینانی را به جامعه تقدیم کرده اند. زنانی همچون فرانک مادر فریدون، پریدخت مادر زال، رودابه مادر رستم، تهمینه مادر سهراب، ماندانا مادر کوروش بزرگ، رُدگون مادر داریوش بزرگ، ماهرو مادر بابک خرمدین و بسیاری از زنانی که پهلوانان و شهیدان آزادی ایران را پرورش داده اند. به گفته ی شاعر:
« کوروش از دامان مادر یافت آن پیغمبری/ از غم بی مادری چنگیز شد اسکندری »
کتاب ها، مقاله ها و برنامه های معدودی وجود دارند که در آن ها به طور دقیق و مفصل به شیرزنان تاریخ ایران پرداخته شده باشد. کافی است به فهرست کتاب ها در یک کتابخانه یا اینترنت نگاهی بیاندازیم، بیشتر کتاب ها مربوط به مردان بزرگ و کارهای آنان است و چیزی که به ندرت به آن پرداخته شده یا اصلا به آن اهمیت داده نمی شود، تاثیری است که مادران و زنان زندگی آن مردان بر پیشرفت و موفقیت آن ها داشته اند.
در افکار عمومی، ادبیات و هنر عامیانه ی ایران عموما به زن از چند زاویه ی خاص نگریسته شده و از او معمولا به عنوان یکی از عناصر زیر نام برده می شود:
مادر یا همسر فداکار، زن مطیع، زن نافرمان، دختر حرف گوش کن، زن وراج، فضول، دو به هم زن و مانند این ها. این که مردان در این ستم تاریخی چه نقشی داشته اند بسیار مورد اشاره و بررسی قرار گرفته و حتی متاسفانه به یک شعار تبدیل شده است. ولی من در این مقاله سر آن دارم تا به نقش خود زنان در این مسئله و قدرت آنان در حل آن اشاراتی داشته باشم.
یکی از عواملی که به حفظ و ادامه ی وضع مذکور کمک کرده است بعضی از رفتارهای زنان و قرارگرفتن آنان در قالب های از پیش تعیین شده ای است که مردان برای آنان تعیین کرده اند. برای مثال می توان به رفتارهای زیر اشاره کرد: صحبت کردن زنان علیه رفتارهای زنانه ی زنان دیگر، اختصاص دادن بیشترین مقدار انرژی و زمان خود به کارهای خانه، میدان دادن به احساسات و رفتارهای زنانه به طور کنترل نشده، آسیب پذیر فرض کردن خود ( و به تبع آن آسیب پذیر شدن در برابر مشکلات کوچک )، دعوت از مردان و اجازه دادن به آن ها برای اظهار نظر و دخالت در اموری که مربوط به زنان است و نهادن بعضی از کارها و مسئولیت ها بر دوش مردان در حالی که خودشان می توانند آن ها را ( چه بسا بهتر از مردان ) انجام دهند.
البته گفتن مشکلات روشی است که متاسفانه در جامعه ی ایرانی وجود داشته و چیزی که بیش از آن اهمیت، ضرورت و فوریت داشته و دارد راه حل آن ها است. خوشبختانه زنان امروز ایران در چند دهه ی اخیر گام هایی را برای حل مشکلات مربوطه انجام داده اند مانند: حضور در صحنه های علمی، هنری و سیاسی؛ مخالفت با حجاب اجباری؛ اشتغال در کارهای مختلف گروهی و مبارزات اجتماعی آشکار و عمومی.
مقوله ی آخری که ذکر شد، مقوله ای است که زنان ایران در آن هم پیشرفت کرده اند، هم به نتایج درخشانی رسیده اند و هم در آن ضربات زیادی را متحمل شده اند. از مادری که فرزند خود را در زندان می بیند، تا زنی که در زندان های مرگبار با تجاوز و درد و شکنجه دست و پنجه نرم می کند و یا دختری که برای ئاسداری از عقیده اش در پیش چشم همگان جان می دهد. این ها نشانه های شکسته شدن کلیشه ی سنتی زن در ایران امروز هستند. ولی زنان امروزه چگونه می توانند باعث پیشرفت و پیروزی جنبش های نوین اجتماعی ایران در راستای آزادی و حفظ حقوق زنان باشند؟ چگونه می توانند به ساختن جامعه ای کمک کنند که در آن نشانی از شکنجه، تجاوز و اعدام نباشد؟ چگونه می توانند جامعه را تغییر دهند تا در آن ظالمان، متجاوزان و شکنجه گران، مجال ظهور نیابند؟
یکی از عرصه های بسیار مهم، تربیت کودکان و نوجوانان است. زنان باید با کنترل احساسات خود، به جنبه های احساسی، تعصب انگیز و مستبدانه ی فرهنگ سنتی در وجودشان اجازه ی رشد ندهند. برای مثال در جلساتی حضور نیابند که گردانندگان آن ها همچون کاسبکاران و متظاهران فرهنگی در پی تربیت نسلی مانند خود هستند. با رعایت هنجارهای انسانی اجتماعی؛ به مردان متعصب بهانه ای ندهند تا آن ها بتوانند از هنجارهای سنتی مردسالارانه علیه زنان استفاده کنند؛ فرزندان خود را مطابق با ارزشهای والای فرهنگ ایرانی، مطابق با حقوق بشر، آزادی و دموکراسی پرورش دهند؛ اجازه ندهند در ذهن کودکان شان ظالمان تاریخ به قهرمانانی تبدیل شوند که کودکان در رویاهایشان آنها را فرشتگانی پاک ببینند؛ طوری کودکانشان را تربیت کنند که از خشونت بیزار باشند و تحت هیچ شرایطی آن را مجاز نشمارند ( حتی بر اساس منافع شخصی و گروهی یا در جنجال های اجتماعی ).
طبیعی است که در این راه، زنان با مخالفت مردان متعصب و زنان نا آگاه دیگر قرار خواهند گرفت ولی زنان به دلیل امکان حضور مداومشان در پنهانی ترین بخش های اجتماع، خصوصی ترین لایه های خانواده و تاثیر عمیق شان بر اطرافیان می توانند روش های جدیدی را کشف کنند. مطمئنا در آینده شاهد بروز روش های موثر و ظهور زنان بسیاری در این عرصه خواهیم بود. چنان که در تاریخ نیز مادران، خود، اولین نقالان زندگی فرزندان شان بوده اند و داستان هایی که نقل می کردند، طرز صحبت شان و نتیجه گیری و تفسیری که از داستان برای فرزندان شان ارائه می کردند، تأثیر زیادی بر رفتار آن ها در آینده نهاده است. می توان نسل امروز را نتیجه ی نقل ها و نقالی های نسل های قبل و پرورش یافته ی نقالان گذشته دانست. نقل هایی که یکسان و همانند نبوده اند؛ هر گروه از نقالان، نقل ها و تماشاگران خاص خود را داشته اند و همان تماشاگران، نقالان و بازیگران صحنه های اجتماعی و سیاسی امروز شده اند. بی شک، مادران و زنان نقالی که رنج ها، محدودیت ها و مظلومیت هایشان را برای فرزندان شان نقل کرده اند، توانسته اند نقش مهمی در تربیت نسل آزادی خواه امروز بازی کنند. نسل امروز نیز می تواند با نقالی خود و رفتار خود در صحنه های گوناگون اجتماعی، نسل آینده را طوری پرورش دهد که هم خودش آزاد و آزادی خواه باشد، هم دیگران را از آزادی محروم نکند و هم تحقق آزادی و دموکراسی را برای هموطنان و همنوعانش ممکن سازد.
شاهنامه ی فردوسی، به دلیل تأکید آن بر دانش، خرد، دلیری، مبارزه با ظالمان، و سرزنش ستمگران نمونه ی درخشان و ارزشمندی است که با نقل، نمایش و تفسیر داستان های آن، می توانیم به معرفی و گسترش ارزش های آزادی خواهانه و مردمی فرهنگ ایران بپردازیم. گروه نقالی مدرن و بنیاد نقالی ، با همکاری نقالان و بازیگران زن و مرد باتجربه، فارغ التحصیلان تئاتر و دختران و پسران هنرمند، باعلاقه، ایران دوست و آزادی خواه تشکیل شده و نوید بخش جنبشی نوین در این راه است.
این گروه می کوشد داستان ها، روش ها و تکنیک هایی را به مادران، زنان و دختران ایرانی معرفی کند که با استفاده از آن ها بتوانند به معرفی، بازگویی، نقالی و تفسیر شاهنامه بپردازند و در راه رهایی اجتماعی و فردی ایرانیان، گام های مؤثر و بلندی بردارند. البته این جنبشی است که هنر را زیر سلطه ی هیچ حکومتی قرار نمی دهد و برای آگاهی دادن به افراد جامعه، ارتباط با آنان و رسیدن به راه حل های مشترک با آن ها، فعالیت می کند. نقالی مدرن و بنیاد نقالی، در پی شکستن مرزهای زبان، زمان و مکان است و می کوشد، ارزش های انسانی فرهنگ ایران را به شکل نقالی، همراه با تصویرسازی، مطابق با گروه های سنی و اجتماعی و به زبان های مختلف، ترجمه و ارائه کند و در اینترنت و شبکه های تلویزیونی به نمایش بگذارد.
گروه مذکور، فعالیت ها و خدمات خود را به طور افتخاری و بدون چشمداشت انجام می دهد و در این راه، از یاری و همکاری ایرانیان، فارسی زبانان و علاقه مندان به نقالی در همه ی کشورها استقبال می کند. می توان گفت، بنیاد نقالی و گروه نقالی مدرن، علیرغم تأکید بر فرهنگ و هنر ایران ( به ویژه شاهنامه ی فردوسی )، گروهی فرا مرزی و بین المللی است، اعضای آن علاقه مندان به ارزش های انسانی موجود در فرهنگ و هنر ایران و جهان اند و صحنه ی اجرای برخوانی (نقالی) های آن، پهنه ای به وسعت جغرافیا است.
منبع نقالی مدرن:

ما را دنبال کنید


https://www.naqqalicentre.com/

Thursday, 22 April 2010

زندگی نامه ی ساقی عقیلی، نقال نقل های جاوید/ کارگاه آموزش برخوانی ( نقالی) ساقی عقیلی













زندگی نامه ساقی عقیلی، نقال نقل های جاوید
ساقی عقیلی در هیجدهم تیرماه هزار و سیصد و چهل در تهران بدنیا آمد. پدر او محمد از زمین داران به نام تهران وعلاقمند به تاریخ و ادبیات کهن ایران زمین بود. همچنین عموی وی عبدالله، محقق، مورخ و سکه شناسی نامی است که آثار باستانی و گرانبهای خانوادگی عقیلی ها را به آستانه ی قبله ی تهران تقدیم کرده است.
وی از کودکی دست در دست پدر به تئاتر و سینما می رفت، عضو گروه های شیر و خورشید و پیشاهنگ بود و در جشن های مختلف حتی با حضور شاه و فرح به سرودخوانی و اجرای نمایش و نقالی پرداخته است. در مدرسه همراه با اعضای شیرو خورشید و پیشاهنگ، اشعاری از شاهنامه را از بر می خواند و در قطعاتی نمایشی بر اساس آثار شکسپر و مولیر بازی می کرد.
ساقی به یاد می آورد که بارها همراه با پدرش برای دیدن نمایش به تئاتر شهر و لاله زار می رفت و در قهوه خانه ها به تماشای پرده خوانی و نقالی می نشست. حضور او در فعالیت های فرهنگی و شرکت در کارهای گروهی در سالهای نوجوانی او ادامه یافت تا آنجا که به مقوله ی آموزش علاقمند شده و سرانجام در سن شانزده سالگی پا به دانشسرا نهاد، با امیر حسین فرهادپور ( نقاش و پیکرتراش ) آشنا شد و این آشنایی به ازدواج انجامید. امیرحسین، نوه ی پهلوان صاحب زنگ، پهلوان عباسعلی، استاد پیکر تراشی است که آرامگاه میرزاده ی عشقی و رضا شاه را حکاکی کرده است.
سال سوم تحصیل او مصادف با روی کار آمدن جمهوری اسلامی شد، پدرش به دلیل مخالفت با عوامل جمهوری اسلامی دو بار به زندان رفت، اموال موروثی آنها مصادره شد، سه نفر از اعضای خانواده ی او دستگیر شدند و از دانشسرا اخراج شد.
علیرغم اینکه امکان ادامه ی تحصیل و فعالیت های فرهنگی به طور رسمی از وی سلب شده بود از پا ننشست. مطالعه ی تاریخ، ادبیات و فرهنگ ایران را به طور جدی ادامه داد، با انجمن ها و کانون های اجتماعی همکاری کرد، در مناطق محروم مانند ورامین، کهریزک، قوچ حصار، امین آباد و حومه ی شهرری به امدادهای اجتماعی پرداخت و نیز به آموزش و پروش فرزندانی کمر بست که اینک هر یک در هنر تخصصی دارند. پسر بزرگش فوق لیسانس تئاتر و سینما و نقال، پسر کوچکترش گرافیست حرفه ای و دخترش فارغ التحصیل معماری است.
پایان جنگ هشت ساله و تحولات اجتماعی و فرهنگی جامعه، نقطه ی عطفی در زندگی عقیلی بود. در کلاس های بازیگری سپیده نظری پور شرکت کرد، دوره ی تکمیلی بازیگری را در موسسه ی رسام هنر نزد استاد رویا تیموریان پیمود و در میان شاگردان تیموریان بهترین نمره ( نوزده ) را کسب کرد.
در سال 78 در نمایش خاتون برگرفته از" پرده نئی " بهرام بیضایی، به کارگردانی ساسان مهر پویان به ایفای نقش پرداخت. نمایش خاتون زیر نظر استاد داود فتحعلی بیگی به شیوه ی نقالی، تمرین و اجرا شد، نمایشی که پس از مرگ یزدگرد بیضایی و مویه ی جم قطب الدین صادقی یکی از مهمترین نمایش هایی بود که در آن از نقالی به عنوان یک سبک بازیگری استفاده شد. نداآفرید از پیش با نقالی مرشد ولی الله ترابی، مرشد فتحعلی بیگی و مرشد آسید مصطفی سعیدی آشنا بود. بازی او در این نمایش و ایفای نقش همچون یک نقال زن، باعث شد به امکانات، کاربرد و تکنیک های بیشتر نقالی واقف شود وآموختن نقالی را به طور حرفه ای آدنبال کند.
نخست نزد ساسان مهرپویان ( شاگرد مرشد فتحعلی بیگی ) به آموختن روش های نقالی پرداخت و سپس برای پیشرفت در نقالی و تکمیل آموزش خود، در کلاس های نقالی استاد فتحعلی بیگی شرکت کرد. در آن کلاس ها مرشد ترابی به عنوان مهمان حضور می یافت و عقیلی به طور همزمان با سه سبک مختلف نقالی روبه رو بود. سبک مرشد فتحعلی بیگی که بیشتر بر فن بیان، برانگیختن تخیل در تماشاگران و نوعی بازی حسی متکی بود، سبک مرشد ترابی که عموما بر حرکات بدنی، گریز به داستان دیگری در میان نقل و گاهی طنز تکیه می کرد و سبک آسید مصطفی سعیدی که متکی بر حرکات ریز، میمیک چهره و بیان صمیمانه بود.
عقیلی به شکل رسمی، حرفه ای و تک نفره در جشنواره ی نمایش های آیینی و سنتی سال 1380 نقل گردآفرید را اجرا کرد. ژست ها و حرکات مطابق با گردآفرید، تحرک و انعطاف فیزیکی و بیان حماسی او در این نقل تمامی بینندگان و برگزار کنندگان جشنواره را شگفت زده کرد.
او با تصویر کردن جنگ سهراب و گردآفرید جانی دوباره به نقالی بخشید و ثابت کرد که زنان می توانند نقالی را به شکل سنتی و چه بسا مطابق با زیبایی شناسی تماشاگران امروز اجرا کنند.
در این جشنواره، شیرین امامی ( از شاگردان مرشد فتحعلی بیگی ) نقل گُردآفرید را اجرا کرد، فاطمه حبیبی زاد با عصای مرشد ترابی برای اولین بار به اجرای نقالی پرداخت و ساقی عقیلی به عنوان بهترین بازیگر زن جشنواره از سوی تماشاگران برگزیده شد.
می توان نقالی نداآفرید را ترکیبی از سه سبک نقالی دانست که درآن تمام عناصر و نشانه های اصلی اساتید پیشکسوت نقالی همچون مرشد فتحعلی بیگی، مرشد آسید مصطفی سعیدی و مرشد ترابی به شکلی گزینشی و آگاهانه به کار گرفته می شود. همچنین رگه های بسیار قدرتمندی از سبک های بازیگری استانیسلاوسکی و مایکل چخوف نیز در نقالی ساقی دیده می شود که متأثر از آموزش های بازیگری او و ارتباطش با تئاتر است.
ساقی عقیلی طی سال های کودکی و نوجوانی در یک محیط فرهنگی اصیل، سنتی و ملی رشد کرده، بازیگری را به دو شکل کلاسیک و مدرن آموخته و تجربه کرده و نقالی او آمیخته ای از همه ی اینهاست؛ پدیده ی نوینی که می توان آن را نقالی مدرن نامید، نامی که اینک به درستی بر نقالی های او نهاده شده است.
پس از آن سیل دعوتها به سوی وی سرازیر شد. بعضی از نهادهایی که از آن زمان تا کنون با او همکاری کرده اند به طور خلاصه عبارتند از: دانشگاه ها، میراث فرهنگی، جامعه ی زرتشیان، سازمان فرهنگی هنری شهرداری، پایگاه پژوهشی هخامنشیان، انجمن های دفاع از حقوق زنان، جشنواره ی بانوان، جشنواره های بین المللی فجر و جشنواره ی نمایش های آیینی سنتی. شهرهای کرمان، اصفهان، سنندج، مشهد، بجنورد، اهواز، جیرفت، دماوند، جزیره ی کیش، کاخ های نیاوران، گلستان، سعدآباد، موزه ی رضاعباسی و موزه ی فرش نیز میزبان هنرنمایی او بوده اند که بارها به طور افتخاری انجام شده است.
عقیلی درباره ی سبک نقالی خود و ارتباط با تماشاگران می گوید: « من می دانستم که جوانان از نصیحت و نوحه و زاری خسته شده اند و نقل تصویری برای آنها جذاب تر خواهد بود، به ویژه که یک زن نقال آن را اجرا کند و خاطره ی قصه گویی مادر و مادر بزرگشان را تداعی کند. »
در پایان هر نقالی، جوانان گرد او جمع شده و با شگفتی می پرسیدند: شما هنرهای رزمی آموخته اید؟ کلاس باله رفته اید؟ خواننده اید؟ بعضی از خانمها نیز ماشاالله گویان او را تمجید می کردند و گاه وان یکاد خوانده و به او فوت می کردند. شاید هم آن زنان آرزوهای خود را در او می دیدند.
ساقی علاوه بر نقالی، در دیگر حوزه های نمایش سنتی ایران مانند تعزیه، پرده خوانی، سیاه بازی و خیمه شب بازی تجربیات بسیاری را داشته است که به عنوان نمونه می توان به بازی او در نمایش های زیر اشاره کرد: راز عروسک ( تلفیقی از نقالی، سیاه بازی و نمایش های شادی آور زنانه )، خیمه شب بازی حسنی و مبارک ( تلفیقی از خیمه شب بازی و نقالی که ساقی عقیلی در آن به عنوان مرشد خیمه حضور داشت )، پهلوان کچل و اژدها ( معرکه گیری، سیاه بازی و تعزیه )، دار و دلدار ( تلفیقی از نقالی و سیاه بازی )، رستم و اسفندیار ( تلفیقی از نقالی، پرده خوانی، تعزیه و سیاه بازی )، مجلس شبیه مرگ و زندگی ( تلفیقی از نقالی، پرده خوانی، تعزیه، سیاه بازی، معرکه گیری و خیمه شب بازی ) و مجلس برادرکشی ( تلفیقی از نقالی، تعزیه و سیاه بازی ).
سابقه و تجربه ی ساقی عقیلی در نمایش های سنتی باعث شده وقتی در اینترنت نام او را جستجو می کنیم می بینیم در بعضی از خبرها او را به عنوان اولین زن نقال ایران و نخستین مرشد زن ایران معرفی کرده اند. ولی او همیشه در مصاحبه های خود با روزنامه ها، شبکه های خبری داخلی و خارجی و در اجراهایی که مجری برنامه او را اولین زن نقال ایران معرفی می کرد این عنوان را تکذیب کرده است. او از شیرزنانی نام می برد که درتاریخ ایران با ساز و آواز و حتی پس از جمهوری اسلامی با همه ی محدودیت ها نقالی کرده اند مانند: آزاده ( خنیاگر بهرام گور ساسانی )، سمیه خدای نامه خوان ( مادر نضربن حارث، نقالی ایرانی مقیم عربستان در زمان پیامبر اسلام )، همسر فردوسی ( اولین زن نقال شاهنامه )، مرشد بلقیس و فرحناز کریمخانی ( پیش و پس از جمهوری اسلامی ).
وقتی از او می پرسم با وجود این همه زن نقال در تاریخ ایران چرا عنوان اولین زن نقال ایران به فرحناز کریمخانی، شما، شیرین امامی و فاطمه حبیبی زاد اطلاق شده است می گوید این عنوان نخستین بار توسط مجریان برنامه ها به کار می رفت ولی به مرور خواسته یا ناخواسته حاوی این معنی شد که زنان در تاریخ ایران از آزادی های اجتماعی برخوردار نبوده اند و فقط در جزمان کنونی از چنین امکانی برخوردار شده اند.
عقیلی در سال های 83 و 84 به دعوت استاد داود فتحعلی بیگی و در کنار ایشان در دانشگاه سوره به استادیاری افتخاری پرداخت و در زمینه ی معرفی و آموزش نقالی به دانشجویان فعالیت کرد.
وی در کنار نقالی، بازیگری حرفه ای در تئاتر را ادامه داده است و بازی در بیش از چهل اجرای تئاتر، در کارنامه ی او دیده می شود. در این سال ها با هنرمندانی همچون مهری مهرنیا، داود فتحعلی بیگی، احمد آقالو، رویا تیموریان، اکبر زنجان پور، مجید جعفری، فرشید ابراهیمیان، ابراهیم حاتمی کیا، حسین سحرخیز، انوشیروان ارجمند، حسین محب اهری، شهره لرستانی، شبنم طلوعی، مریلا زارعی، آناهیتا نعمتی، سوسن مقصودلو و بسیاری دیگر همکار یا همبازی بوده است.
در سال 86 پس از اکران فیلم دروغین 300، با همکاری پسرش علی فرهادپور، پژوهشی را درباره ی نبرد خشایارشا با یونانیان انجام داد، یک طومار نقالی بر اساس آن نوشته شد، مرشد فتحعلی بیگی به عنوان استاد مشاور بر تمرین های نقالی نظارت کرد و حاصل این تلاش ها، اجرای نقالی 300 در جشنواره ی بین المللی نمایش های آیینی سنتی تهران بود. نقالی 300 پیامی ضد جنگ داشت و ایده ی بنیادی آن صلح آسیا و اروپا بود، مفهومی که در طرح گرافیکی بروشور توسط سمیه مرتضایی بازتاب یافته بود: اتحاد حلقه ی قدرت فروهر ایرانی و حلقه ی تاج زیتون یونانی. این بروشور به زبانهای فارسی و انگلیسی با هزینه ی شخصی ساقی تهیه شده و میان تماشاگران و مهمانان ایرانی و خارجی جشنواره توزیع شد. نقالی 300 استقبال تماشاگران داخلی و خارجی جشنواره را در پی داشت و سرپرست گروه نمایش ایتالیایی ازوی دعوت کرد تا این نقل را در جشنواره ی arrivano dal mare ( جشنواره ی نمایش های سنتی ایتالیا ) اجرا نماید. با این وجود همه ی رسانه های فارسی زبان بدون استثنا درباره ی این نقالی سکوت کردند، حتی یک خبر کوچک درباره ی آن منتشر نشد و هیچ منتقدی هیچ نقدی درباره ی آن ننوشت.
ساقی عقیلی د در اردیبهشت سال 87 همراه با استادانی چون فتحعلی بیگی، مرشد ترابی و ساسان مهرپویان راهی ایتالیا شد و در شهرهای چرویا و تورینو، اساتید و دانشجویان ایتالیا برای اولین بار شاهد نقالی یک زن نقال ایرانی بودند. تازگی اجرای نقالی توسط یک زن، حرکات بدنی وی و تصویرسازی های نقالی او موجب شد اساتید و دانشجویان از وی دعوت به عمل آورند تا در تورینو به تدریس نقالی ایرانی بپردازد که به دلیل تعهدات عقیلی برای بازی در دو تئاتر در ایران ( و مراحل اداری لازم برای برگزاری این کلاس ها ) به آینده موکول شد.
از اجراهای او در سال های اخیر به نقالی او در بزرگداشت استاد نگارگری ایران حجت شکیبا به دعوت پایگاه پژوهشی هخامنشیان و بزرگداشت رستم به همت بنیاد جمشید می توان اشاره کرد.
او در کنار فعالیت های حرفه ای گسترده برای معرفی، آموزش و گسترش فرهنگ و هنر ایران خدمات زیادی را به شکل افتخاری و رایگان انجام داده است که به عنوان نمونه می توان به موارد زیر اشاره کرد: اجرای نقالی در روستاها و شهرهای مختلف، جشن های ایرانی سده و مهرگان برای جامعه ی زرتشتیان ایران، آموزش نقالی به کودکان در مدارس ( از دوره ی ابتدایی تا دبیرستان )، نوشتن طومارهای نقالی و نهادن مقالاتی درباره ی تاریخ نقالی و نقالی در ایران در سایت ها و وبلاگ ها، آموختن زبان ناشنوایان برای آموزش نقالی و آموزش نقالی به نابینایان و ناشنوایان که ثمره ی آن پرورش و معرفی دو نقال روشن دل به نام های سمیه باقر پور و امین طاهریان به جامعه ی نقالی ایران است؛ نقالان روشن دلی که در جشنواره ی بانوان سال 88 و به مناسبت روز جهانی معلولین در خانه تئاتر نقل فرود سیاوش را اجرا کرده اند.
عقیلی هرگز به جعل تاریخ، عوام فریبی، تحقیر و حذف ارزش های نقالان دیگر و توهین به آنها نپرداخته است. نگاهی به سوابق او ثابت می کند هنوز کسانی هستند که هنر را برای حفظ و گسترش فرهنگ انجام می دهند و می کوشند هنرشان نه در خدمت جریان تجاری یا گروهی خاص بلکه در معرض دید همگان، در راستای بیان مشکلات مردم و حفظ ارزش های انسانی باشد. کافی است نگاهی به نقالی هایی بیندازیم که درباره ی موارد نقض حقوق بشر در ایران، ضحاکان امروز و شهدای آزادی ایران اجرا کرده، بر خلاف سنت نقالان که نمی گذارند به طور کامل از نقالی شان فیلمبرداری شود به طور کامل در اینترنت نهاده و همه ی جهان می توانند آن ها را مشاهده کنند.

                                                                                                                  :ما را دنبال کنید     https://www.naqqalicentre.com/ 
Telegram: Saghi Aghili/+1-647-899-0031
 Facebook: Saghi Aghili

Instagram: Saghi Aghili