از آغاز سده دهم هجری قمری « دستگاههای سلطنت و امارت و خاندانهای اشراف و متمكنان اين دوره، وابستگانی داشتند كه شغلشان نگهداشتن داستانهای مكتوب پيشين، و خواندن آنها در همان مجلسها بوده است. به چنين كسانی عنوان قصهخوان و گاه دفترخوان داده ميشد. 1میرزا
غیاثالدین علی، ملقب به نقیب خان، از مقربان جلالالدین اكبر پادشاه، برای او، «
تواریخ و قصص و حكایات و افسانههای فارسی و هندی را میخواند 2؛ و میرزا غازی
ترخان، والی تته ( سند ) و حاكم قندهار ( م.: 1021 ق ).. در خدمت خود، كسانی مثل
ملا اسد قصهخوان و میرعبدالباقی قصهخوان را نگهداری میكرد؛ 3 و نیز كسان دیگری
از قبیل ملا عبدالرشید قصهخوان و مولانا حیدر قصهخوان و مولانا محمد خورشید
اصفهانی قصهخوان و برادرش، مولانا فتحی شاهنامهخوان، 4 در همین دوره، در شمار
مشاهیر اهل ادب، و منتسب به دربارها و درگاههای رجال عهد بودهاند. » 5
این
كسانی كه نام بردهام، مردمی فاضل و شاعر و آگاه از ادب و دانش بودهاند؛ و گاه در
یك خاندان، چند تن، شغل قصهخوانی و شاهنامهخوانی را بر عهده داشتند. مثلاً
مولانا محمد خورشید قصهخوان، برادر مولانا فتحی بیك شاهنامهخوان و مولانا حیدر
قصهخوان بود. مولانا حیدر قصهخوان، پدر اسد قصهخوان است. اسد قصهخوان، كه به
تته، مركز حكومت ارغونیان سند رفته بود، در تربیت میرزا غازی بیگ وقاری، مؤثر
بوده است. » 6
وی،
بعد از مسموم شدن غازی خان در قندهار، از آنجا به خدمت جهانگیر رفته، و به حفیظ
خان مخاطب گردید. و همین خطاب، خود نشان از این نكته میدهد كه او، به سائقه شغل
قصهخوانی، داستانها را از حفظ داشت. » 7
« اما نكته قابل توجه در این دوره،
آن است كه این داستانگزاران ( قصهخوانان، دفترخوانان ) و شهنامهخوانان عهد صفوی،
ادامهدهندگان سنت و شیوه پیشینیان خود در عهد تیموریان، گویا از مرشدان كامل واطرافیانشان،
برخورداری مالی درازی نداشتند؛ و به همین سبب است كه سراغ این دسته از نگهبانان
ادب فارسی را هم، همچون دیگر دستههای همانند، بیشتر باید در درگاههای شاهان و امیران
وابسته بدانان در هند گرفت. ( مانند مؤلفان و مترجمان و یا حافظان نسخههای پیشین
داستانهای ملی و غیرملی که به هند رفته بودند. )
برای
نمونه عبدالنبی فخرالزمانی، صاحب طرازالاخبار، دستورالفصحا و تذكره میخانه، در شرح
حال خود میگوید؛ كه در زمان رشد در قزوین، به قصه دانی تمایل یافت. و چون حافظهای
قوی داشت، قصهها را خوب حفظ میكرد. چنانكه داستان امیرحمزه را، با یك بار شنیدن
به یاد سپرد. و بعد از نوزده سالگی كه به هند سفر كرد، چند ماهی در لاهور بماند. و
به سال 1018 ه. ]ق. ]، از آن شهر به اگره، نزد میرزا نظامی قزوینی، واقعه نگار
دربار جهانگیر، كه خویشاوند او بود، رفت. و میرزا، به علت میل و علاقهای كه به قصه
امیرحمزه داشت، او را به قصهدانی و قصهگویی تشویق كرد و به وساطت همین خویشاوند،
عبدالنبی، ملازمت میرزا امانالله، پسر مهاتبخان را یافت. « و چون چندی در بندگی ایشان
به سر برد، حسبالامر، فصلی قصه در خدمت آن نتیجهالخواتین گذرانید. بعد از استماع
سخن آن صاحب سخن، به مرتبهای خواهان فقیر [ یعنی صاحب تذكره میخانه ] شد، كه دیگر
نگذاشت كه به منزل خود رود. 8
عبدالنبی
كه سمت قصهخوانی و كتابداری میرزا امانالله نصیبش شده بود، طرح تألیف كتابهایی
را ریخت كه یكی از آنها، دستور الفصحاست. « به جهت خواندن قصه امیرحمزه و آداب آن؛
تا قصهخوانان را، دستوری باشد. » 9
مرحوم
پروفسور محمد شفیع، استاد فقید دانشگاه لاهور، ضمن ترجمه شرح حال ملاعبدالنبی فخر
زمانی مذكور، مینویسد: « این معلوم است كه اكبرشاه، شائق داستان امیرحمزه بود.
لهذا، برای تكمیل این ذوق و شوق، به فرمان او، داستان امیرحمزه را به طرزی جالب و
زیبا، با تصاویر، ساخته و پرداخته بودند .. از بیان عبدالنبی معلوم میشود كه در
عهد جهانگیری هم، امرا، به این داستان، علاقهمند بودند. » 10
در
منتخبالتواریخ ( تاریخ تألیف: 1004 ه. ق. ) نیز، درباره « میرزا غیاثالدین علی
» ملقب به « نقیبخان » نوشته شده كه « وی در خدمت جلالالدین محمد اكبر و سومین
پادشاه از سلاطین تیموری هند است و در خلوات و جلوات به خواندن تواریخ و قصص و حكایات
و افسانههای فارسی و هندی، كه در این عهد ترجمه یافته ـ مشغول است؛ میتوان گفت
كه جزو حیات خلیفه شده و جدایی از او، یك لحظه متصور نیست. »
« دوستعلی خان معیرالممالك » در
رجال عصر ناصری 11 مینویسد: « محمدشاه در نظر داشت یك نسخه از كتاب معروف الف لیله
و لیله را با خط خوش و صور و تذهیب عالی، به دست استادان ایرانی عصر خویش برای
كتابخانه سلطنتی تهیه كند. ولی در حین آماده ساختن مقدمات آن درگذشت. ناصرالدین
شاه آرزوی پدر را به مرحله عمل آورد، و به حسینعلی معیرالممالك دستور داد كه برای
ترتیب كار و تعیین برآوردِ مالیِ آنْ با هنرمندان مشورت كند و نتیجه را به عرض
برساند. معیر چنان كرد و قرار چنین شد كه كتاب به خط آقا میرزا محمدحسین وزیر، جد
آقایان حسابی نوشته شود، و صور آن به قلم صنیعالممالك ( ابوالحسن غفاری )، ترسیم
یابد، و تذهیبش به دست مُذهّب باشی انجام پذیر. مخارج آن نیز به هفت هزار تومان
برآورد شد؛ و موضوع مورد قبول شاه قرار گرفت.
كتاب
مزبور در هفت جلد نوشته و پرداخته و با هزار تصویر آراسته شد و به درگاه شاه عرضه
گشت و چنان پسند خاص افتاد كه نویسنده و نقاش و مُذهّب مورد تقدیر و انعام واقع
شدند و به دریافت خلعتِ خاص نائل آمدند ... » 12
در
عهد قاجار نیز، در كاخ شاه، در كنار خوابگاه، اتاقی به « نقال » و نوازندگان
اختصاص داشت. نقال زمان ناصرالدینشاه، « نقیبالممالك » بود:
« چون شاه در بستر میرفت، نخست
نوازندهای كه نوبتش بود، نرم نرمك آهنگهای مناسب مینواخت. آنگاه نقیبالممالك
داستانسرایی آغاز می كرد، تا شاه را خواب در رباید. داستانهای امیر ارسلان و زرین
مَلِك، از تراوشات مخیله نقیبالممالك است؛ كه پسند خاطر شاه افتاده بود و سالی یك
بار، هنگام خواب، برای او تكرار می شد. فخرالدوله ( توران آغا )، دختر ناصرالدین
شاه نیز، پشتِ درِ نیمهباز اتاق خواجهسرایان جا میگرفت و گفتههای نقالباشی را
می نوشت. متن مكتوب این دو داستان كه امروز در دست ماست، حاصل تخیل نقیبالممالك و
همت فخرالدوله است.
پیش
از این، محمدصادق وقایع نگار مروزی متخلص به « هما »، كتابی ترتیب داده به نام راحهالارواح،
مشتمل بر افسانههایی كه برای فتحعلی شاه قاجار، در موقع خواب میگفته ( و نسخه
آن، به شماره 205، در كتابخانه آستان قدس رضوی، و شماره 682 در كتابخانه مجلس شورای
اسلامی، موجود است ).
پی
نوشت ها:
1. بنگرید به مقدمه دارابنامه بیغمی
و تعلیقات نگارنده این سطرها [ : ذبیحالله صفا ] بر آن، در پایان جلد دوم [ تاریخ
ادبیات ایران ]. دفترخوان نیز « بر كسیاطلاق میشد كه داستان مكتوبی را در مجلس
امرا و بزرگان قرائت میكرد؛ و دیگران بدو گوش فرا میدادند. »
2. تاریخ تذكرههای فارسی؛ ج 2؛ ص
390.
3. تذكره میخانه؛ تهران، 1340؛ ص
598 و 605.
4. عالمآرای عباسیی؛ ص 191.
5. صفا، ذبیحالله؛ تاریخ ادبیات در
ایران ـ ج 5ـ3؛ انتشارات فردوس؛ چاپ هفدهم: 1385؛ ص 1053.
6. تذكره میخانه؛ ص 598ـ 599؛ و
عرفات العاشقین خطی.
7. تاریخ ادبیات در ایران ـ ج 5ـ3؛
ص 1504.
8. میخانه؛ ص 762ـ763.
9. تاریخ ادبیات در ایران ـ ج 5 ـ
3؛ ص 769.
10. مقدمه ی میخانه؛ صفحه ی چهارده.
( به نقل از: تاریخ ادبیات در ایران ـ ج 5ـ3؛ ص 1505ـ 1506 ).
11. رجال عصر ناصری؛ تهران، 1361؛ ص
274ـ275.
12. افسون شهرزاد؛ ص 7
منبع
اصلی مقاله: ماهنامه - ادبیات داستانی - شماره 113 - تاریخ نشر
با بنیاد نقالی در تماس باشید در تماس باشید
Telegram:
Saghi Aghili/+1-647-899-0031
Facebook:
Saghi Aghili
Instagram:
Saghi Aghili
No comments:
Post a Comment