Thursday, 31 December 2009

اولين زن 30 سال قبل در ايران نقالي کرد

خبرگزاري ميراث فرهنگي ـ گروه ميراث فرهنگي ـ نقالي بخش مهمي از سنت روايت نمايشي ايران است که بيشتر به روايت شاهنامه و منظومه‌هاي نظامي مي‌پردازد. برخي نقالي را نياي نمايش در ايران مي‌دانند و معقتدند که اين سنت ريشه‌هاي عميقي در فرهنگ روايي ما دارد. تا پيش از اين مردها راويان اين نوع روايت بودند اما از 30 سال قبل با حضور زنان در نقالي اين نمايش،‌ نگاه تازه‌اي فراتر از ساختارهاي فرهنگ عامه در نقالي پديد آمده است.شهرزاد قصه‌گو را همه مي‌شناسند. دستان‌سرايي که با روايت ماهرانه خود هزار و يک شب شهرياراش را مبهوت خود مي‌کند. از شهرزاد که بگذريم،‌ مادران هم بخشي از روايت داستان‌هاي کودکي ما بودند که فراتر از سنت ايرانيان، بخشي از فرهنگ جهاني را شکل مي‌بخشند. اما چگونه است که با ريشه‌هاي عميق داستان‌سرايي زنان در طول تاريخ بشر، نقالي، اين شيوه روايي و حماسي که گاهي هم با چاشني روايت‌هاي عاطفي همراه‌ است، عملي مردانه بوده و همواره مرشدها مرد بودند و بچه مرشدها هم مرداني که مرشدهاي آينده مي‌شدند.نقالي که بيشتر آن را با شاهنامه‌خواني مي‌شناسند بخشي از سنت فرهنگ کوچه بوده است. سنتي که به واسطه آن داستان‌هاي شاهنامه ميان مردم کوچه و قهوه‌خوانه روايت مي‌شد و به دليل حضور مردان در اين محافل به سنتي مردانه تبديل شده است. و شايد به همين علت زن‌ها نمي‌توانستند نقشي در بازگويي اين روايت داشته باشند.با شکل‌گيري نگاه علمي به فرهنگ عامه و طرح مباحث اجتماعي در بازشناخت اين بخش از ميراث بشري، نقالي از يک اجراي نمايشي عامه به يک ساختار روايي ويژه در هنر نمايش ايران تبديل شد و به اين ترتيب زن‌ها هم موفق شدند فارغ از حوزه عمومي جامعه نقشي در شيوه اجراي اين نمايش داشته باشند. "فاطمه حبيبي‌زاد" با عنوان شناخته شده "گردآفريد" که امروز به يک چهره نمايش در ايران تبديل شده بخشي از اين بازخواني روايت مردانه است که با نگاهي علمي سعي در اجراي زنانه نقالي دارد. از فاطمه حبيبي‌زاد و ارزش‌هاي نمايشي او که بگذريم، شايد براي پيدا کردن اولين زن نقال بايد کمي به عقب‌تر برگرديم. به 30 سال قبل در شهر سنندج زماني که دختري 15 ساله به نام "فرحناز کريم‌خاني" در مدرسه مستوره اردلان با روايت نقالي خود از شاهنامه مقام اول استاني را به خود اختصاص مي‌دهد.کريم‌خاني آن روزها را اين‌طور براي CHN روايت مي‌کند: «در سنندج، هنگامي که دوره دبيرستان را سپري مي‌کردم در مسابقه نقالي و شاهنامه‌خواني شرکت کردم و اول شدم. به همين دليل من رو به اردوي رامسر فرستاند. در اين اردو مسابقاتي گذاشته مي‌شد که در پي آن نفر اول کشوري انتخاب مي‌شد. در آن اردو به دليل نبودن رقيب خانم در نقالي و شاهنامه‌خواني به عنوان نفر اول انتخاب شدم.»وي درباره علاقه‌مند شدنش به نقالي و شاهنامه‌خواني مي‌گويد: «يک روز داستاني درباره شاهنامه شنيدم. همان داستان معروف ضحاک ماردوش که به خاطر سير نگه داشتن مارها از مغز جوان‌ها استفاده مي‌کرد تا مبادا مارها به او آسيب بزنند. آشپزي که غذاي مارها را آماده مي‌کرده مرد منصفي بوده و دوست نداشت تا اين اتفاق بيافتد. چاره‌اي مي‌انديشد و از هر دو نفري که به او مي‌دادند تا براي غذاي مارها بکشد، يکي را مي‌کشت و ديگري را قايم مي‌کرد. سپس مغز سر کشته شده را با مغز گوسفند قاطي مي‌کرد و به مارها مي‌داد. از اين داستان خوشم آمد و قصد کردم که بيشتر درباره شاهنامه بخوانم.»کريم‌خاني مي‌گويد: «نقالي را اولين‌بار در تلويزيون ‌ديدم. قبل از انقلاب تلويزيون برنامه‌اي درباره نقالي بين ساعت 6 تا 7 عصر داشت. در اين برنامه يک مرشد و بچه مرشد مي‌آمدند و نقالي مي‌کردند. من از حالت نقالي آن‌ها لذت مي‌بردم و فکر مي‌کردم که براي نقالي حتما بايد با همان حالت‌هاي مردانه قصه گفت و به همين علت به تقليد از آن‌ها در خانه براي پدر و مادرم نقالي مي‌کردم. کم‌کم شروع به حفظ کردن شعرهاي شاهنامه کردم و پس از آن هم در مسابقه شاهنامه‌خواني و نقالي استاني که به مناسبت روز مادر برگزار شده بود شرکت کرده و مقام اول را بدست آوردم.»وي در ادامه مي‌گويد: «در آن سال سه کتاب به نام تاريخ مشاهير ايران و عرب، داستان راستان و سوگ سياوش به من هديه داده شد که روي آن نوشته شده نفر اول مسابقه شاهنامه‌خواني ايران. يک عکس هم هنگام نقالي من در 15 سالگي موجود است. اين عکس در روز مادر و هنگام مسابقه در سنندج گرفته شده است. کساني که در آن سال‌ها بودند و در روز مادر، در آن مراسم شرکت کرده بودند مي‌توانند به نقالي من شهادت بدهند. از سوي ديگر حتما در آرشيو مدرسه مستوره اردلان بايد اسنادي درباره نقالي من موجود باشد.»کريم‌خاني از يک شلوار و جليقه مردانه که به پدراش تعلق داشت براي نقالي استفاده مي‌کرد. او مي‌گويد که عصايي هم در دست مي‌گرفته و درست شبيه مرشد تلويزيون آن را به بازي مي‌گرفته است.وي مي‌گويد: «فکر مي‌کردم چون مردها به اين شکل نقالي مي‌کنند بايد همين‌طوري نقالي کرد. قبل از نقالي خودم هيچ زني را نديده بودم که اين‌کار را کرده باشد. هيچ‌ وقت سعي نکردم به نقالي ساختاري زنانه بدهم. حتي هنگام نقالي سعي مي‌کردم تا تن صدايم را مردانه کنم و حالت‌هاي مردانه به خودم بگيرم.»کريم‌خانه علاوه بر نقالي در مسابقه سنندج و رامسر، در محافل کوچک چندين‌بار نقالي کرد اما پس از انقلاب، با شروع جنگ تحميلي، او نقالي را کنار گذاشت و جهت ديگري در زندگي را پيش گرفت.کريم‌خاني مي‌گويد: «در اين مدت 30 سال نقالي هيچ وقت از ذهنم بيرون نرفت و حتي به شيوه‌هايي فکر مي‌کردم که بتوان نقالي را با روايتي زنانه گفت. مثلا از آن صداي بم مردانه خبري نباشد و حتي داستان به شکلي کاملا زنانه اجرا شود. وقتي لحن زنانه شود تغييرات زيادي رخ مي‌دهد. به نظر من احساس زنانه خيلي لطيف‌تر است و مي‌تواند نگاه تازه‌اي به شاهنامه‌خواني بدهد. خانم‌ها همانطوري که مي‌توانند داستان‌هاي احساسي را خيلي قشنگ تعريف کنند، از پس قصه‌گويي حماسي هم برمي‌آيند.»وي در پايان مي‌گويد: «امسال براي ليسانس مترجمي زبان انگليسي اقدام کردم و قبول شدم. اگر شرايطي باشد دوست دارم که نقالي را ادامه بدم. البته نمي‌دانم چه مراکزي براي آموزش اين‌کار وجود دارد. با فرهنگستان‌ها و فرهنگسراها تماس گرفتم ولي نتيجه‌اي دربر نداشت. دوست دارم خانم‌ها مثل آقايان در رشته‌هاي هنري و فرهنگي موفق باشند. همانطور که چندين نقال مرد در مرشدي موفق بودند، دوست دارم که چندين نقال زن هم در اين رشته موفق باشند.»
منبع:

خبرگزاري ميراث فرهنگي CHN