تاریخ نقالی :
نقالی از دیرباز در میان همه ی جوامع بشری وجود داشته است و نخستین، نقالان، مردان و زنانی بوده اند که به بازگویی حوادث طبیعی، وقایع روزمره، شکار و ... می پرداختند. سپس نقل داستان های گذشته گان و اساطیر آفرینش، زندگی و مرگ، از وظایف نقالان شد و نمونه هایی از آن هنوز هم دیده می شود. آفریقا، آمریکا، ایتالیا، هند، چین، عراق و بسیاری از کشورهای دیگر، نقالی را با واژه خاص خود می شناسند، هنوز هم سنت نقالی خود را حفظ کرده و در جشنواره های نمایش های سنتی، نقالان آن کشورها به هنرنمایی می پردازند. برای نمونه، نقالی در ترکیه، مداحی نامیده می شود و نقال را مداح می نامند.
امروزه نقالی، مانند گذشته، وسیله ای برای بیان تاریخ، مفاهیم مذهبی و گاهی پیام های سیاسی شده است. متاسفانه جای خالی پژوهش در این زمینه و تاریخچه ی آن، به وضوح در محافل دانشگاهی، پژوهشی و همایش های فرهنگی دیده می شود. پژوهش حاضر، تلاش کوچکی در راستای شناخت نقالی، نخستین شکل های پیدایش آن و تحول آن در طول تاریخ است.
نخستین شکل های ابتدایی نقالی
[ 1. نقالی تصویری بدون صدا یا بدون تولید صدا به طور عمدی؛ 2. نقالی با آواهای ابتدایی انسانی؛ 3. نقالی تصویری همراه با آواهای ابتدایی انسانی و ابزارهای ابتدایی همچون سنگ، چوب یا پوست میوه ها ]
بشر اولیه، گیاه خوار بود و از غذای موجود در طبیعت استفاده می کرد. البته در موقعیت های جغرافیایی که پوشش گیاهی مناسب برای تغذیه ی او وجود نداشت، از روی اجبار و به طور غریزی به سوی خوردن مردار حیوانات کشیده شد و زمانی هم که مردار حیوانات، به اندازه ی کافی وجود نداشت، گرسنه گی، باعث شد حیوانات را شکار کند. نخستین ابزارهای شکار، سنگ ، چوب و اسنخوان بودند و به مرور زمان متوجه شد چیزهای تیز و بُرنده، بهترین ابزاربرای شکار و بریدن هستند. انسان، در طول زمان، ابزارهای مربوط به شکار را ساخت، با ساختن آنها، شیارهای بیشتری در مغز او ایجاد شد و نتیجه ی این افزایش شیارها و پیچیده تر شدن ساختار مغزی او، به سخن گو شدن انسان انجامید.
انسان اولیه که به شکار می پرداخت، وقتی به غار بر می گشت، به دلیل وجود حس و غریزه ی نمایشگری و خودنمایی در او، تصاویری از شکار حیوانات را بر روی دیوار غار نقاشی می کرد و خود را به عنوان قهرمانی که در نبرد با جانوران پیروز شده نشان می داد.
ساموئل، هنری هوک در کتاب خود، « اساطیر خاورمیانه »، گفته است که هیچ تصویری را از دوران باستان نمی توان یافت که مربوط به یک آیین نباشد و همه ی تصاویر باستانیِ یافت شده، آیین یا آیین هایی مربوط به خود داشته اند. پس می توان گفت که نقاشی های غارنشینان، همراه با آیین هایی بوده، احتمالا در کنار آن نقاشی ها، آیین هایی مربوط به شکار برگزار می شده و نخستین شکل ِ نقالی، که نقالی تصویری است همراه با آواهایی ابتدایی انجام می شده است. به طور حتم، در چنان آیین هایی، با به هم کوبیدن سنگ، چوب و پوست میوه ها صداهایی نیز تولید می کردند که در راستای بازآفرینی صحنه ی شکار و حوادث مربوط به آن بوده است.
در زبان فارسی، نقالی و خنیاگری، دو واژه ی مختلف برای نامیدن یک کنش هستند و نقالی را خنیاگری بدون ساز و خنیاگری را نقالی موسیقایی می توان نامید. به این ترتیب در زبان فارسی، نخستین کسانی را که با صداهای اولیه و گنگ انسانی به بازنمایی حوادث طبیعی و زندگی انسانی پرداختند نخستین خنیاگران تاریخ، و نخستین کسانی که بدون هیچ ابزار تولید صدا به بازنمایی زندگی پرداختند نخستین خنیاگران بدون ساز تاریخ می توان دانست. چرا که واژه ی خنیاگر از سه بخش تشکیل شده: هو: خوب؛ نیا: نوا، آوا و صدا؛ گر: کننده، انجام دهنده، سازنده. پس خنیاگری یعنی برآوردن صدای خوب و خنیاگر کسی است که با صدای خوب ( که می تواند انتزاعی و ظاهرا بی معنی هم باشد )، به بازنمایی وقایع، بیان مفهومی انتزاعی یا برانگیختن احساسات شنوندگان می پردازد.
به طور کلی تعدادی از دلایل پیدایش نقالی را خود نمایی، تبادل تجربه و نیاز به بازگویی احتیاجات بشری برای شناخت و انتقال راه های برآورده کردن آن ها می توان دانست. برای مثال انسان دریافت کودکان باید بدانند چه حیواناتی خطرناک هستند و در این راه دست به ابتکار جالبی زد و صدای آن حیوانات را تقلید کرد که شاید این کار شروعی برای تکلم بوده است.
پیدایش نقالی، در هزاران سال پیش از تاریخ بوده و هیچ کس به طور دقیق نمی تواند بگوید که در نخستین شکل نقالی، کدام یک از شکل های مذکور - نقالی تصویری ( بدون هیچ گونه صدای عمدی و واضح )، نقالی با آواهای ابتدایی و نامفهوم انسانی، یا نقالی همراه با صداهای تولید شده از سنگ، چوب، پوست میوه ها و جانوران - تقدم داشته است؟
انسان در طول تکامل، مفاهیمی همچون قبیله، زمین، دوست و دشمن را ساخت، سپس به ثبت تصاویر مربوط به جنگ پرداخت، با تکامل گفتار، وقایع مربوط به جنگ را سینه به سینه حفظ کرد و سرانجام با اختراع خط، آن ها را مکتوب کرد.
نقالی گفتاری
شکل تکامل یافته تر ِ نقالی، نقالی ِ گفتاری است و واضح است تاریخ آن به آغاز تکلم انسان باز می گردد. طبیعتاً تقلید صدا در روند تکامل انسان، به پیدایش نخستین واژه ها انجامید، نخستین واژه ها، نخستین جملات را ساختند و نخستین جملات، نخستین نقالی های بشر را ممکن ساختند.
شاید نخستین نقالان گفتاری که به طور دائم و جدّی به نقالی پرداختند روسای قبایل باشند که در گرد همایی های قبیله ای به بازگویی داستان های قبیله، شکارچیان، بزرگان، پهلوانان و جنگ با قبایل دیگر می پرداختند. نمونه ای از این داستان گویی را در فیلم های تاریخی مانند آپوکالیپتو می توان دید.
البته با توجه به اینکه طبق پژوهشهای انسان شناسی و باستان شناسی، کهن ترین تجمع های انسانی و تمدن های جهان، زن سالار و مادرسالار بوده اند، بزرگان و روحانیانی که برای افراد قبیله نقالی می کرده اند باید زن بوده باشند و زنان نقال / خنیاگر زیادی را می توان در نگاره های باستانی جهان مشاهده کرد. به مرور زمان، مردان در عرصه های اجتماعی جای زنان را گرفته اند ولی زنان بدون شک در خانه ها برای فرزندان و نوه ها و همسایه ها به باز گویی تاریخ قبیله، داستان های خدایان و پهلوانان و حکایت های عامیانه می پرداخته اند.
جالب است بدانید در میان آریاها، رئیس قبیله باید از قدرت گفتاری و آوای خوشی برخوردار می بود و این نکته در نام کیخسرو به خوبی دیده می شود. کی خسرو در زبان اوستایی، کوی هو سروا نامیده می شود که از سه بخش تشکیل شده و معنی آن ها به ترتیب این است: کوی: فرمانروا، فرمانده، رهبر؛ هو: خوب؛ سروا: سرود، صدا، آوا. این سه بخش با هم یک معنی را می سازند که این است: فرمانروایی که صدای خوب دارد، یا: رهبری که با صدای خوب، سخنرانی می کند.
نکته ی مذکور آن جا بهتر فهمیده می شود که در کتاب های تاریخی مربوط به دوره ی هخامنشیان آمده است: از هنرهایی که به شاهزادگان و فرزندان بزرگان کشوری و لشکری آموخته می شد، سخنرانی، آواز و نواختن ساز بوده است. یکی از جاهایی که این را به خوبی می توان دید، خان چهارم رستم است که در آن، رستم، ساز به دست می گیرد و آواز می خوانَد:
نشست از بر ِ چشمه، فرخنده پَی/ یکی جام ِ زر دید پر کرده مَی
ابا مَی یکی نغز تنبور یافت/ بیابان، چنان خانه ی سور یافت
تهمتن، مر آن را به بر درگرفت/ بزد رود و گفتارها سرگرفت
یا در کتاب های تاریخی آمده که بهرام چوبین در راه جنگ با خاقان چین، برای سربازان خود، پهلوانی های رستم و اسفندیار و داستان های میهن پرستانه ای را بازگویی می کرده است.
هربرت رید در کتاب هنر و اجتماع گفته است: بعضی از اشخاص، هنرهای مختلف را بهتر از دیگران انجام می دادند و کم کم، حس زیبایی شناسی انسان، این تفاوت را تشخیص داد و اشخاصی که هنری را بهتر از دیگران انجام می دادند مورد تشویق و تحسین قرار گرفتند. به مرور زمان، افراد جامعه، کسانی را برای هنرهای مختلف، تعیین کردند، برای هنرشان به آن ها کالا و پول دادند و هنر آن ها شغل شان شد.
با توجه به سخن هربرت رید، می توان گفت در آغاز پیدایش نقالی، هر کسی می توانست نقالی کند، به مرور زمان افرادی بهتر از دیگران نقالی کردند و نقالی به عنوان شغل آن ها شناخته شد.
نقالی گفتاری [ بر پایه ی نوشتارهای تاریخی، اسطوره ای و دینی ]
روشن است که انسان، در نقطه ای از تاریخ موفق به اختراع خط شد و ثبت وقایعی را که در قوم وقبیله اش اتفاق افتاده بود و اتفاق می افتاد را آغاز کرد. این زمان را همه ی مورخان آغاز تاریخ می دانند.
مورخان، نخست، کهن ترین خطوط بشری یعنی خط تصویری را در مصر یافتند و اختراع خط را متعلق به مصریان معرفی کردند. بعد ها پس از کشف خطوط ابتدایی ِ تمدن بسیار کهن ِ سومر در بین النهرین ( عراق کنونی ) متوجه شدند هم زمان با مصر در تمدن دیگری نیز خط اختراع شده بوده است. به تازگی نیز در شهر سوخته در ایران، کهن ترین خط جهان را کشف کرده اند که هنوز رمز گشایی نشده است و باز هم ممکن است در آینده باستان شناسان به منابع دیگری در جاهای دیگر برخورد کنند.
اولین نقالانی که بر پایه ی نوشتار، نقالی می کرده اند باید روحانیونی در شهر سوخته، بین النهرین یا مصر بوده باشند ولی کهن ترین نقالانی که نام آن ها به جا مانده است هزیود و هومر هستند که در حدود سال های 600 پیش از میلاد، داستان های خدایان و نبرد پهلوانان را همراه با نوای ساز برای مردم نقالی ( خنیاگری ) می کرده اند.
نقال دیگر، انگارس است که حدود سال های 570 پیش از میلاد، در دربار آسیتاک پادشاه ماد نقل می گفته و معروف است که در یک نقالی برای آسیتاک، به طور نمادین، آمدن کوروش و پایان پادشاهی آسیتاک را به او هشدار داده بوده است.
نقالی به مرور زمان از تقلید رفتار انسان ها و جانوران دور شده و با گفتار پیوندی ناگسستنی برقرار کرده است. پس کتاب های مربوط به قصه گویی، سخنوری و شیوه ی سخنرانی را با توجه به پیوند سخنوری با نقالی / خنیاگری می توان مطالعه و بررسی کرد و به بعضی از الزامات شیوه ی گفتار در نقالی می توان دست یافت. برای نمونه می توان به کتاب های زیر اشاره کرد: « فن خطابه » ( نوشته ی ارسطو )؛ « روضة الشهدا » ( نوشته ی ملا واعظ کاشفی )؛ « طرازالاخبار »، « دستورالفصحا » و « تذکره ی میخانه » ( نوشته ی عبدالنبی فخرالزمانی )؛ و « آیین سخنرانی » ( نوشته ی دیل کارنه گی ).
مؤخره
امروزه به نقالی همچون یک هنر نمایشی باستانی نگریسته می شود و زنان و مردان نقال جوانی پا به این عرصه نهاده اند. با توجه به اخبار مربوط به نقالی در جشنواره ها و همایش های داخلی و خارجی، جای خالی پژوهش های تاریخی در این زمینه بسیار دیده می شود تا جایی که وقتی در اینترنت، واژه ی تاریخ نقالی را جستجو می کنیم تنها مقالات پراکنده ای در این زمینه دیده می شود.
به طور کلی در همه ی اقوام باستانی جهان از جمله سرخپوستان، آفریقایی ها، مصریان، ایرانیان، یونانیان، هندیان و اقوام شرق آسیا، بزرگان قبایل، نخستین نقالان قوم بوده اند و شب ها در کنار آتش به داستان گویی می پرداختند.
با توجه به این که کهن ترین تجمع های انسانی و تمدن های جهان، زن سالار و مادرسالار بوده اند، بزرگان و روحانیانی که برای افراد قبیله نقالی می کرده اند باید زن بوده باشند و زنان نقال / خنیاگر زیادی را می توان در نگاره های باستانی جهان مشاهده کرد. به مرور زمان، مردان در عرصه های اجتماعی جای زنان را گرفته اند و زنان بدون شک در خانه ها برای فرزندان و نوه ها و همسایه ها به باز گویی تاریخ قبیله، داستان های خدایان و پهلوانان و حکایت های عامیانه پرداخته اند.
نخستین شکل نقالی را نقالی تصویری باید دانست که تقلیدی از رفتارهای جانوران و انسان ها بوده و احتمالا گاهی با صداهایی غیرعمدی و اتفاقی همراه بوده است. ولی دومین شکل نقالی در هاله ای از ابهام است و نمی توان به طور قطع گفت پس از شکل پیشین مذکور، کدام یک از دو شکل پسین ِ نقالی پدیدار شده است: 1. نقالی تصویری همراه با صداهای انسانی تولید شده توسط حنجره و دیگر اندام های انسانی. ( ؟ ) یا: 2. نقالی تصویری همراه با صداهای تولید شده توسط سنگ، چوب و پوست میوه ها.
پس از مراحل مذکور، نقالی گفتاری پدید آمده و پس از اختراع خط، نقالی گفتاری بر پایه ی نوشتار، یکی از مهم ترین شکل های نقالی بوده است. نمونه های بارز ِ این نوع نقالی را در یونان باستان و ایران باستان می توان دید.
نام سه تن از قدیمی ترین نقال / خنیاگران باستانی به دست ما رسیده، که دو تن از آن ها هزیود و هومر، یونانی اند و یکی دیگر، انگارس، نقال / خنیاگر ِ دربار آسیتاک ( شاه ماد ) بوده است.
نقالی به مرور زمان از تقلید رفتار انسان ها و جانوران دور شده و با گفتار پیوندی ناگسستنی برقرار کرده است. پس کتاب های مربوط به سخنوری و شیوه ی سخنرانی مانند فن خطابه، روضة الشهدا، طرازالاخبار و آیین سخنرانی را با توجه به پیوند سخنوری با نقالی / خنیاگری می توان مطالعه و بررسی کرد و به بعضی از الزامات شیوه ی گفتار در نقالی دست یافت.
امید است در آینده ای نزدیک، نقالی، به عنوان یک رشته ی دانشگاهی در دانشگاه های جهان تدریس شود و در کنار ظهور و حضور کمّی ِ نقالان جوان، پیشرفت کیفی و تکنیکی آن را در همه ی زمینه های مربوط به آن شاهد باشیم.
منابع:
ايلين.م.سگال. چگونه انسان غول شد . ترجمه آذر آريان پور . تهران: سیمرغ، 1354
براكت، اسكار. تاريخ تئاتر جهان. ج 1. ترجمه: هوشنگ آزاديور. تهران: مرواريد، 1375
بويس، مري. فارمر، هنري جرج. دو گفتار دربارة خنياگري و موسيقي ايران. ترجمه: بهزاد باشي. تهران: آگاه، 1368
بيضايي، بهرام. نمايش در ايران. تهران: روشنگران و مطالعات زنان، 1379
تفضلی، احمد. تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام. به کوشش ژالۀ آموزگار. تهران: سخن، 1376
جنيدي، فريدون. زمينه شناخت موسيقي ايراني. تهران: پارت: 1372
رید، هربرت. هنر و اجتماع. ترجمه سروش حبیبی. تهران: امیر کبیر، 1352
فردوسي. شاهنامه. مصحح: محمد عباسي. تهران: فخر رازي، 1370
کار، مهرانگیز. لاهیجی، شهلا. شناخت هویت زن ایرانی در گستره ی پیش تاریخ و تاریخ. تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، 1387
مزدااهورا. اوستا ( كهن ترين سرودها و متن هاي ايراني ). گزارش و پژوهش: جليل دوستخواه. تهران: مرواريد، 1370
نولدکه، تئودور. حماسه ملی ایران .ترجمه: بزرگ علوی. تهران: انتشارات سپهر، 1375
هوک، ساموئل هنری. اساطير خاورميانه. ترجمه: علي اصغر بهرامي. فرنگيس مزدا پور. تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، 1372
هومر. ایلیاد. ترجمه: سعید نفیسی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1371