Friday, 12 February 2010

تاریخ نقالی در جهان ( سری 1: یونان باستان و ایران باستان ) نويسنده: زهره زين‌الديني ميمند. بازنویسی: ساقی عقیلی


« داستان » و « داستانگويي » پديده‌اي است که پيشينة آن، به قدمت پيدايش زبان و گويايي آدميزاد است. آن‌چنان که تقريباً هيچ قوم و ملت کهني را نمي‌توان يافت که داراي داستانها و حکايتهاي مذهبي، حماسي، اجتماعي و امثال آن ها نباشد.
« پدران و اجداد ما که در جنگلها، صحراها و بيابان ها زندگي مي‌کرده‌اند و کار عمدة روزانه‌شان، شکار و احياناً پرورش حيوانات اهلي بوده است، روزها پس از فراغت از اشتغالات روزانه و احياناً جنگ و ستيز با ايلات و اقوام همسايه، گرد هم مي‌نشستند و درباره خدايان، کارهاي روزانه، ديده‌ها، شنيده‌ها و عقايد خود، داستانسرايي مي‌کرده‌اند. » 1 به طور حتم، از ابتداي تاريخ، مادران نيز براي سرگرم کردن و گاه خواباندن کودکان خود، از داستان سود مي‌جسته‌اند.
يونانيان قديم، فرزندان خود را از کوچکي به حفظ کردن داستانهايي از ایلياد و اودیسه هومر وادار مي‌کردند. اشارات افلاطون در « جمهوريت »، دال بر اين است که داستان و افسانه‌گويي براي بچه‌ها، در يونان باستان، امري کاملاً عادي و رايج بوده است.
مجموعه‌اي از قصه‌هاي جادوگران که تاريخ آن به حدود چهارهزار سال پيش از ميلاد مسيح ( ع ) مي‌رسد، از تمدن مصر باقي مانده است؛ افسانة سومري گيلگمش متعلق به هزار و چهارصد سال پيش از ميلاد مسيح است و در چين، نوعي از داستان های اسطوره ای، از هزار سال قبل از ميلاد مسيح، وجود داشته است.
علاقه به داستان، منحصر به طبقه و قشر خاصي از اجتماع نبوده است. از افراد پايين‌ترين قشرهاي جامعه تا شاهان و امرا، و از باسواد تا بي‌سواد، به داستان علاقه داشته‌اند. آن‌گونه كه در تواريخ ثبت است، بسياري از شاهان، نديماني داشته‌اند، كه براي آنان، داستانگويي مي‌كرده‌اند.
در تاريخ، اسكندر ( جلوس 336 ـ فوت 323 ق. م. ) و هماي چهرآزاد را، از نخستين شاهان و زمامداران دوستدار داستان و افسانه ذكر كرده‌اند. در اسكندرنامه ( تأليف شده در قرن 6 هجري ) مي‌خوانيم:
« شاه اسكندر، روزگار خويش بخشيده بود بر چهار قِسم: سحرگاه تا به چاشتگاه فراخ به عادتْ بر درگاه خداي تعالي بودي؛ و از چاشتگاه تا نماز پيش به داد و عدل مشغول بودي و به مُلك و پادشاهي؛ و نماز پيش تا نماز شام، به طعام خوردن مشغول بودي؛ و در دل شب، محدثان دفتر خواندندي و سِيَر ملوك و اخبار پيغمبران و پادشاهان گفتندي تا پاره‌اي از شب برفتي. پس، به صحبت زنان مشغول بودي... 2 »
در الفهرست، محمد بن اسحاق ( متوفي به سال 380 قمري ) مي‌گويد: « اگر خداي خواهد، درست آن است كه نخستين كسي كه شبانگاه افسانه گفت [ با افسانه شب‌زنده‌داري كرد ] اسكندر بود. و گروهي داشت كه براي وي افسانه مي‌سرودند و او را به خنده مي‌آوردند. اما از اين كار، قصد لذت بردن نداشت؛ و منظورش نگاهداري و نگاهباني لشكر خود بود. پس از آن، پادشاهان براي اين منظور، كتاب هزار افسانه را به كار بردند. و اين كتاب محتوي هزار شب و داراي كمتر از دويست داستان است. چه، گاه يك قصه، چند شب را فرا مي‌گيرد. » 3
نظر محمد بن ‌اسحاق ‌النديم ‌الوراق، صاحب كتاب الفهرست نيز ـ در اين باره ـ اين است:
« نخستين كسي كه افسانه‌ها سرود و از آن كتابها ساخت و در خزينه‌ها نهاد، فــــُرُس ِ نخستين بود؛ كه برخي افسانه‌ها را از زبان جانوران باز گفت. از آن پس، پادشاهان اشكاني ـ كه سومين طبقه از پادشاهان فرس هستند ـ در اين كار غرقه شدند [ آن را به صورت اغراق‌آميز درآوردند ]. سپس، اين امر، در دوران پادشاهان ساساني افزايش يافت، دامنة آن وسعت گرفت و قوم عرب، آن افسانه‌ها را به زبان عرب نقل كرد؛ كه به اديبان فصيح و بليغ رسيد، و آنان آن را تهذيب كردند و بپيراستند؛ و در اين رشته، كتابهايي نظير آنها، بپرداختند. نخستين كتابي كه در اين معني پرداخته شد، كتاب هزار افسان است؛ كه معني آن به زبان عربي هزار خرافه است. » 4
در زمان اشكانيان [ 250 ق. م. ـ 226 ق. م. ]، نوع خاصي از داستانگويي، به همراه موسيقي رواج داشته است. اين افراد كه گوسان نام داشته‌اند « در دوران اشكاني، داستانهاي منظوم قهرماني را، با آهنگ و همراه نغمة ساز خويش مي‌خوانده‌اند [ چيزي شبيه عاشيقهاي آذربايجانيِ امروز ]. پروفسور مري بويس، استاد دانشگاه لندن، دربارة آنان گفتاري دقيق و مفصل انتشار داده است. همچنین در نتيجة تحقيقات وي مي‌دانيم كه داستانهاي حماسي شمال‌شرقي ايران، به وسيلة همين گوسانهاي عصر اشكاني وارد حماسة ملي شده است. » 5
مؤلف كتاب مجمل‌التواريخ و القصص6 ( 520 ه‍. ق. )، وقتي در باب دهم، از معروفان روزگار هر پادشاهي، به اجمال ياد مي‌كند، مي‌نويسد: « اندر عهد خسرو پرويز [ سلطنت از 591 تا 628 م. ] دستور، خراد برزين بود؛ و مهتران بندوي و گستهم، خال وي بودند. و سپهبد، فرهاد بود؛ و سَمَرگوي، بهروز... » كه اگر منظور از سمرگوي در اينجا، افسانه‌گوي باشد، همين، خود، بيانگر وجود شغل و سمت ثابتي در دربار اين شاه ساساني، تحت عنوان داستانگويي بوده است.
همچنين، در هفت‌پيكر نظامي، اشاراتي به داستانگويي دختران براي بهرام گور ( پانزدهمين شاه ساساني؛ جلوس: 421 ـ فوت: 438 ميلادي ) ديده مي‌شود. در اين كتاب، آمده است: « دختران پادشاهان هفت اقليم، هر يك، در نخستين شبي كه بهرام گور به شبستان ايشان قدم مي‌نهاده است، او را به افسانه، سرگرم مي‌كرده‌اند.
در داستان خسرو و شيرين نيز، بزرگ اميد، وزير خسرو، در نخستين روز بعد از زفاف [ ِ خسرو ] با شيرين، يك كتاب كليله و دمنه را، به اختصار و با ايما و اشاره، بدو باز مي‌گويد. » 7
جز اين، در داستان مشهور ديگري دربارة‌ بهرام دوم ( سلطنت: 272ـ 276 م. ) پادشاه ساساني، شاهديم كه در اثر بي‌كفايتي او و ستم عمّالش بر مردم، بسياري از آباديها متروك و تبديل به ويرانه شده است. اما هيچ‌كس ـ حتي وزير خردمند او ـ جرئت بازگويي اين موضوع را، به شاه، ندارد. تا آنكه، روزي، هنگام عبور بهرام دوم و اطرافيان، از كنار يكي از همين آباديهاي متروك، صداي آواز جغدي كه بر ديوار ويرانه‌اي نشسته است، برمي‌خيزد. شاه، از وزيرش مي‌پرسد كه، اين جغد، در آوازش، چه مي‌گويد؟
وزير خردمند، موقعيت را مناسب شمرده، مي‌گويد: اين جغد نر، در پاسخ جفت ماده‌اش، كه از يافتن چنين ويرانه‌اي ابراز شادماني مي‌كند، مي‌گويد: « اين كه چيزي نيست!
گر مَلِك اين است و چنين روزگار
من دِهِ ويران دهمت، صد هزار! »
يعني به اين طريق، با ظرافت، شاه را متوجه آن موضوع مهم مي‌كند؛ و باعث مي‌شود كه او در رفتارش با مردم و مملكتداري خود، تجديد نظر كند.
می توان گفت، در موارد متعددي كه زمامداران جبار، اجازة اعتراض و سخن گفتن به ضعيفان و تودة مردم نمي‌داده‌اند، داستان ـ ولو از زبان دد و دام و در قالب استعاره و رمز ـ به وسيله‌اي غير مستقيم، براي بيانِ ظريفِ حقايق و واقعياتِ جاريِ اجتماعي و تاريخي، تبديل مي‌شده است.
مقالة حاضر، مقدمه ای کوتاه بر نقالی در جهان و ایران باستان است و گزارش های دیگری دربارة نقالی و قصه گویی در جهان و ایران باستان وجود دارد که در مقالة دیگری به آن ها خواهیم پرداخت.
پی نوشت ها:
1. شهيدي، سيد جعفر؛ تجلي عرفان در ادب فارسي.
2. اسكندرنامه ( روايت‌ فارسي « كاليستنس دروغين » )؛ به كوشش ايرج افشار؛ 1344؛ ص 165.
3. به نقل از: ستاري، جلال؛ افسون شهرزاد؛ ص 9.
4. پيشين؛ ص 8.
5. محجوب، محمدجعفر؛ ادبيات عاميانة ايران؛ ص 1082.
6. كتابي است در تاريخ اجمالي عالم عموماً و تاريخ ايران خصوصاً، از مبدأ خلقت تا سال 520 هـ. ق؛ كه سال تأليف كتاب است؛ و در آن، ضمن ذكر وقايع تاريخي، داستانها و قصه‌هاي زيادي آمده است.
7. ادبيات عاميانة ايران؛ ص 1080.
http://www.bashgah.net/pages-21817.html
منبع اصلی مقاله: ماهنامه - ادبيات داستاني - شماره 113 - تاريخ نشر 18/04/1387

No comments:

Post a Comment